اطلاعیلغتنامه دهخدااطلاعی . [ اِطْ طِ ] (ص نسبی )منسوب به اطلاع . (ناظم الاطباء). رجوع به اطلاع شود.
اتلاعلغتنامه دهخدااتلاع . [ اِ ] (ع مص ) گردن بیفراشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). گردن برافراشتن آهو از جای خود: اتلع الثور من الکناس ؛ سر بیرون کرد گاو از جای باش . || گردن ستیخ کردن . || بلند کردن گردن و برداشتن آن برای دیدن چیزی . گردن کشیدن .
اتلاهلغتنامه دهخدااتلاه . [ اِ ] (ع مص ) اتلاه مرض ؛ هلاک کردن بیماری کسی را. (منتهی الارب ). هلاک گردانیدن .
اتلاهلغتنامه دهخدااتلاه . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بیعقل و حیران شدن . (مؤید). سرگشته شدن . || اندوه مند گشتن . || اِتَّلَهَه ُ النبیذ؛ بیخود کرد شراب او را. (منتهی الارب ).
اطلاحلغتنامه دهخدااطلاح . [ اَ ] (اِخ ) ذات اطلاح . جایگاهی است در پشت ذات القری به مدینه که پیامبر(ص ) کعب بن عمیر غفاری را برای غزا بدانجا فرستاد و کعب و یارانش در آنجا کشته شدند. (از معجم البلدان ). رجوع به ذات اطلاح و کعب شود.
اطلاعیهhandout 1واژههای مصوب فرهنگستانمطلبی حاوی اطلاعات موردنظر یک سازمان که روابطعمومی آن برای اطلاعرسانی به رسانهها یا قرار دادن در اختیار مخاطبان تهیه و تدوین میکند
اطلاعیهدیکشنری فارسی به انگلیسیannouncement, bulletin, circular, communiqué, handout, notice, notification
اطلاعیهفرهنگ فارسی معین(اِ طِّ یُِ) [ ع . ] (ص نسب . اِمر.) ورقه ای که برای آگاه کردن دیگران از امری توزیع کنند.
نمای نقشی جملهfunctional sentence perspective, FSPواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای برای توصیف ساخت اطلاعی جمله
اطلاعیهhandout 1واژههای مصوب فرهنگستانمطلبی حاوی اطلاعات موردنظر یک سازمان که روابطعمومی آن برای اطلاعرسانی به رسانهها یا قرار دادن در اختیار مخاطبان تهیه و تدوین میکند
اطلاعیهدیکشنری فارسی به انگلیسیannouncement, bulletin, circular, communiqué, handout, notice, notification