بزعمواژهنامه آزادبه زعمِ:به گمانِ؛ به پندارِ (عمید) || به زعم فلانی:به نظر یا به عقیدۀ او (که جای تردید دارد و معلوم نیست درست باشد)؛ به خیال او.
بجملغتنامه دهخدابجم . [ ب َ ] (ع مص ) خاموش ماندن از عجز بیان یا از ترس و بیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بجوم . تبجیم . || درنگ نمودن . || منقبض گردیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قنلغتنامه دهخداقن . [ ق ُن ن ] (اِخ ) بزعم سمعانی نام دهی است و گروهی از محدثان بدان منسوبند. (از معجم البلدان ).
ام رشملغتنامه دهخداام رشم . [ اُم ْ م ِ رَ ش َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع). || داهیه . (از المرصع). || بزعم بعضی اِست را نیز گویند. (از المرصع).
اردشلغتنامه دهخدااردش . [ اَ رَ دُ ] (اِ) نام مقدار معینی است از گناهان بزعم فارسیان . (برهان قاطع) (آنندراج ).
پوسیدونلغتنامه دهخداپوسیدون . [ پ َ س َ ] (اِخ ) نام یونانی نپتون است که بزعم قدما رب النوع دریا میباشد. رجوع به نپتون و رجوع به پوزئیدون شود.
پیرومیلغتنامه دهخداپیرومی .[ رُ ] (اِخ ) بزعم افسانه پردازان مصر قدیم ، بزرگترین ارباب انواع است و بغیرمرئی بودن وی اعتقاد داشتند. (قاموس الاعلام ترکی ).