انخفضدیکشنری عربی به فارسینرم کردن , ملا يم کردن , اهسته ترکردن , شيرين کردن , فرونشاندن , خوابانيدن , کاستن , از , کم کردن , نرم شدن
اسفنجدیکشنری عربی به فارسیاسفنج , انگل , طفيلي , ابر حمام , با اسفنج پاک کردن يا ترکردن , جذب کردن , انگل شدن , طفيلي کردن ياشدن
گلو تر کردنلغتنامه دهخداگلو ترکردن . [ گ ُ / گ َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشیدنی یا میوه ٔ تر و تازه خوردن . و رجوع به گلوتر شود.
سختتر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ختتر کردن، تشدیدکردن، بدترکردن، برانگیختن، استخوان لای زخم گذاشتن، آتش زدن بغرنج ترکردن، تقویت کردن، افزودن، زوال یافتن