جاحنلغتنامه دهخداجاحن . [ ح ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از جَحْن . کسی که بر عیال خود تنگ گیرد از بخل یا از تنگدستی . امساک کننده . تنگ گیرنده بر عیال از تنگدستی یا بخل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست
جهنلغتنامه دهخداجهن . [ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام پسر چهارم افراسیاب پادشاه ترکستان . (فرهنگ شاهنامه ) : چو از جهن بشنید پیغام شاه همی کرد چندان بدو در نگاه . فردوسی .جهن پس از فتح کنگ دژ و بیکن به د