زعبلةلغتنامه دهخدازعبلة. [ زَ ب َ ل َ ] (ع ص ) آنکه بدن وی فربه و گردن او باریک شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل و زعبل شود.
زعبلةلغتنامه دهخدازعبلة. [ زَ ب َ ل َ ] (ع مص ) عطای نیکو و خوب دادن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فربه شدن بدن و باریک گردیدن گردن کسی . (از اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.