حروقاءلغتنامه دهخداحروقاء. [ ح َ ] (ع اِ) حَروق . سوخته ٔ چقماق . (منتهی الارب ). سوخته . (مهذب الاسماء).
عروقالغتنامه دهخداعروقا. [ ] (اِ) چیزی است که اهل نصیبین در سیاهی موی مستعمل دارند. و گفته اند که اشراس است . (مخزن الادویة).
ارکا ارکالغتنامه دهخداارکا ارکا. [ اُ رِ اُ رِ ] (یونانی ، جمله ) یافتم ! یافتم ! رجوع به ارشمیدس شود.
یاروقیلغتنامه دهخدایاروقی . (اِخ ) اَلمُشِدّ (602 - 656 هَ . ق .) علی بن عمربن قزل ترکمانی یاروقی مصری شاعری است از امرای ترکمانان درمصر تولد یافته و در دارالانشاء (دبیرخانه ) سمت دبیری داشته است . وفات او به دمشق بوده و او را
حروقلغتنامه دهخداحروق . [ ح َ ] (ع اِ) آنچه خرما را به وی گشن دهند. (منتهی الارب ). گرد خرمای نر که بدان تأبیر کنند. || سوخته ٔ چقماق و خف . (منتهی الارب ). حروقاء.