حسیلةلغتنامه دهخداحسیلة. [ ح َ ل َ ] (ع ص ، اِ) خرمای خشک تباه که شیرین نشود. || مردم فرومایه . حسیل . || گوساله . ج ، حسیل .
حسیلةلغتنامه دهخداحسیلة. [ ح ُ س َ ل َ ] (اِخ ) کوههای چنداست از ضباب نزدیک رمل الغضا. رجوع به حَسَلات شود.
حصلةلغتنامه دهخداحصلة. [ ح َ ص َ ل َ ] (ع اِ) یکی حصل ، یعنی یک غوره ٔ خرما یا یک شکوفه ٔ زرد خرما. (ناظم الاطباء).
حسلاتلغتنامه دهخداحسلات . [ ح َ س َ ] (ع اِ) پشته های سنگ است . بدیار ضباب وآن را حَسلة و حُسَیلَه نیز نامند. و بعضی گفته اند کوههای سپید است به جنب رمل الغضا. (معجم البلدان ).