حوتانلغتنامه دهخداحوتان . [ ح َ وَ ] (ع مص ) حَوت . گرد چیزی برگشتن مرغ و وحشی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پرواز زدن مرغ بر چیزی . (تاج المصادر بیهقی ).
هوتانلغتنامه دهخداهوتان . (اِخ ) دهی است از بخش کنارک شهرستان چاه بهار. دارای 500 تن سکنه ، آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
هوتون - اوتونواژهنامه آزاداو تنها است - او تون ها است - اشاره به خدای یکتا - اوتون یک نام ایرانی ، پارسی ، پهلوی و لری بختیاری است که در هنگام ورود اعراب به ایران بصورت هوتون خوانده شده است که آمیخته ای از زبان فارسی و ایرانی می باشد.
اوثانلغتنامه دهخدااوثان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَثَن . بت ها. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اصنام . (ترجمان القرآن ) : چو بردارد ز پیش روی اوثان حجاب ماردی دست برهمن . منوچهری .شمشهای زر از قدود بدود واجسام اصنام و ابدان او
اوطانلغتنامه دهخدااوطان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وطن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به وطن شود.
حوتلغتنامه دهخداحوت . [ ح َ ] (ع مص ) حَوَتان . گرد چیزی برگشتن مرغ و وحشی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).