دَرنِشینhatch-rest bar, ledge bar, hatch-rest section, hatch bearer, hatch-ledge bar, hatch zeeواژههای مصوب فرهنگستاننبشی فلزی به شکل Z که بهعنوان پایة نگهدارندة درِ انبار، دورتادور دهانة آن نصب میشود
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
دریچة ورودیbooby hatch, companion hatchواژههای مصوب فرهنگستاندهانة ورودی کوچکی برای تردد از عرشة آزاد در کشتی یا انبار بدون باز کردن درِ انبار
دیرک دهانهhatch derrick, hatch boomواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دیرک برای جابهجایی بار که بر دهانة انبار نصب میشود
دهانة انبارhatchway, hatch 1, hatch openingواژههای مصوب فرهنگستاندهانهای عموماً چهارگوش در عرشة اصلی کشتی برای دسترسی به بخشهای پایینی کشتی متـ . دهانه ۳
خجلغتنامه دهخداخج . [ ؟ ] (اِ) محتملاً پیرامن خرگاه است : خرگاه به پیرامن وی خج ببرکت گویی بر شاهی است کمر بسته غلامی . نظام قاری (دیوان البسه ص 111).خرگاه را کمر خج برمیان بسته پیش کت بر روی اطل
سیامندواژهنامه آزاد(کردی) نامی است برای پسران؛ برگرفته از افسانۀ کردی «خج و سیامند». || نام کوهی است.
خجلغتنامه دهخداخج . [ خ َج ج ] (ع مص ) در میان فنون بسواری زیاد پرداختن : خج القوم ؛ اکثروا فی فنونهم الرکوب . (از متن اللغة). || یورتمه رفتن . (دزی ج 1 ص 352).