لغتنامه دهخدا
شلجم . [ ش َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب شلغم . (آنندراج ). مأخوذ از شلغم فارسی و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). سلجم . لفت . شلغم . (از یادداشت مؤلف ). شلجم را عرب لفت خوانند. (نزهةالقلوب ) : به هر جریب از بقول و خیارزار و جالیز و جزر و شلجم و ... دیگر خضریا