دربانیلغتنامه دهخدادربانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری . (ناظم الاطباء).دربان بودن . بِوابَت . حِجابَت . حِجبَة : وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش . منوچهری .یهودآسا
اکسیژنسنجی ضربانیpulse oximetryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اکسیژنسنجی که در آن تغییرات حجم خون در سرخرگهای پیرامونی مانند انگشت و لالۀ گوش در هر سیستول (systole) مبنای سنجش قرار میگیرد
جوشکاری قوسی گازمحافظ ضربانیpulsed gas metal arc welding, GMAW-Pواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری قوسی گازمحافظ که در آن جریان برق ضربانی است
دربانلغتنامه دهخدادربان . [ دِ ] (معرب ، اِ) معرب دَربان . بواب و حاجب . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به دَربان شود.
دربانیةلغتنامه دهخدادربانیة. [ دَ نی ی َ ] (ع اِ) نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دربانیةلغتنامه دهخدادربانیة. [ دَ نی ی َ ] (ع اِ) نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دربانیةلغتنامه دهخدادربانیة. [ دَ نی ی َ ] (ع اِ) نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).