لغتنامه دهخدا
درودگر. [ دُ گ َ ] (ص مرکب ) نجار، و این مأخوذ از درودن است که چوب و زراعت قطع کردن باشد. (غیاث ) (آنندراج ). درودکار. (ناظم الاطباء). درگر. کسی که اسباب و آلاتی از چوب می سازد و به عربی نجار گویند. (لغات فرهنگستان ). اسکاف . دُعمی ّ. فَیتَق . فَیتَن . (از منتهی الارب ). کتک