لغتنامه دهخدا
غبب . [ غ َ ب َ ] (ع اِ) گوشت زیر زنخ . غبغب . (برهان ). آن پوست که آویخته بود زیر گلو. (دهار). گوشت آویخته زیر ذقن و آن را طوق گلو نیز گویند و آن از لوازم حسن است . (غیاث ) (آنندراج ).گوشتی که زیر گلوی خروس و گاو فربه آویخته است . طوق زیر گلوی خروس و گاو و مردم . (منتهی الار