دیرترلغتنامه دهخدادیرتر. [ ت َ ] (ق ) مدتی دراز. زمانی بیشتر : چو فرزانگان دیرتر ماندندکس آمد بر شاهشان خواندند. فردوسی .|| با تأخیر زمانی .زماناً مؤخرتر.
دیرترین آغازlate start date, LSواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در باستانشناسی از دهۀ 1960 به بعد که به مطالعۀ رفتار انسان در محیطزیست پیشازتاریخ میپردازد و بهشدت تحت تأثیر مفاهیم رفتارشناسی جانوری است
دیرترین پایانlate finish date, LF 3واژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، دیرترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت ناتمام را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها به پایان رساند
دیرآیندlate mover, late entrant, late comerواژههای مصوب فرهنگستانبنگاهی که دیرتر از رقبای خود وارد بازار جدید میشود
کانسار دیرزادepigenetic ore depositواژههای مصوب فرهنگستانکانساری که دیرتر از سنگ دربرگیرندة آن تشکیل شده است
دیرترین آغازlate start date, LSواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در باستانشناسی از دهۀ 1960 به بعد که به مطالعۀ رفتار انسان در محیطزیست پیشازتاریخ میپردازد و بهشدت تحت تأثیر مفاهیم رفتارشناسی جانوری است
دیرترین پایانlate finish date, LF 3واژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، دیرترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت ناتمام را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها به پایان رساند