رشماءلغتنامه دهخدارشماء. [ رَ ] (ع ص ) ضبع رشماء؛ کفتاری که در روی آن سیاهی باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رسماًلغتنامه دهخدارسماً. [ رَ مَن ْ ] (ع ق ) از روی قاعده و ترتیب و قانون . (ناظم الاطباء). برطبق اصول و قواعد و سنن :ناپلئون در 1804 م . رسماً تاجگذاری کرد. (فرهنگ فارسی معین ). || بطور دولتی . (فرهنگ نظام ).
رسماًفرهنگ فارسی معین(رَ مَ نْ) [ ع . ] (ق مر.) به طور رسمی ، برابر با اصول و مقررات پذیرفته شده ، در عمل . مق اسماً.
ارشملغتنامه دهخداارشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ، اِ) هرچه که بر وی خطها و سیاهی و نگارها باشد. (منتهی الأرب ). || آن که بوی طعام برد و حریص بر آن گردد. (منتهی الأرب ). آنک طعام بوید و حریص باشد بر وی . (تاج المصادر بیهقی ). آنکه طعامی بوید از حریصی . (مهذب الاسماء). || اندک و نکوهیده از باران . با