پرغازهلغتنامه دهخداپرغازه . [ پ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) بیخ و بن پر جانوران پرنده راگویند و آن بگوشت بدن آنها چسبیده است . (برهان ).
پرغازهفرهنگ فارسی معین(پَ زِ یا زَ) (اِمر.) = پرغزه : بیخ و بن و پر پرندگان که به گوشت بدن آن ها چسبیده است .
پیرآغاجیلغتنامه دهخداپیرآغاجی . (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبدشهرستان هروآباد واقع در 16 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و پنجهزار گزی شوسه ٔ اردبیل به هروآباد. کوهستانی ، سردسیر. دارای 323 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا
پرغازهلغتنامه دهخداپرغازه . [ پ َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) بیخ و بن پر جانوران پرنده راگویند و آن بگوشت بدن آنها چسبیده است . (برهان ).
ترغازهلغتنامه دهخداترغازه . [ ت َ زَ / زِ ] (ص ) غالب و سرکش . (فرهنگ جهانگیری ) (از ناظم الاطباء). غالب و صاحب حکم و سرکش . (برهان ) : همی کوشم به خاموشی ولیکن زین شکرنوشی شدم همخوی آن غمزه که آن غمزه ست غمازه بهل می را به م
پرغازهفرهنگ فارسی معین(پَ زِ یا زَ) (اِمر.) = پرغزه : بیخ و بن و پر پرندگان که به گوشت بدن آن ها چسبیده است .