لغتنامه دهخدا
رودان . [ رَ وَ ] (ع مص ) طواف کردن همسایگان ؛ رادت المراءة روداناً. (منتهی الارب ). رادت المراءة روداً و روداناً؛ بسیار رفت وآمد کرد آن زن به خانه های همسایگان . (از اقرب الموارد). || آرام نگرفتن : راد وساده ؛ لم یستقر. (منتهی الارب ). استقرار نیافتن . || جستجو کردن زمین برا