زیارولغتنامه دهخدازیارو. (اِخ ) دهی از دهستان دشت سر است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 190 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
زارچولغتنامه دهخدازارچو. (اِخ )ده کوچکی است از دهستان دشت بخش زرند شهرستان جیرفت 40هزارگزی شمال خاوری زرند و 14هزارگزی خاور راه فرعی زرند به زاور. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
پزارولغتنامه دهخداپزارو. [ پ ِ رُ ] (اِخ ) شهری است به ساحل ادریاتیک در 240 هزارگزی شمال شرقی روم نزدیک مصب رود پولیا، دارای 20 هزار تن سکنه و بدانجا موزه ای و چندین کلیساست و این شهری قدیم است و کارخانه های چینی و بلور و شمع
جاروفرهنگ فارسی عمیدآلتی برای تمیز کردن خاکوخاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه میشود؛ جاروب.
جارولغتنامه دهخداجارو. (اِ مرکب ) جاروب . رجوع به جاروب شود : جارو از صندل باف و مقرنس از تافته ٔ سفید. (نظام قاری ص 133). || جارو قزوینی . جارو نرمه ، از اقسام جارو است . || گیاهی است که آن را در راه چالوس [ رازکال ] و [ سیرا ] چزّه ی