زیرینهinfimumواژههای مصوب فرهنگستانبرای زیرمجموعهای مانند A از یک مجموعۀ مرتب S ، بزرگترین عضوی از S که از هیچ عضو A بزرگتر نباشد متـ . اینفیمم بزرگترین کران پایین greatest lower bound
زرنهلغتنامه دهخدازرنه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) زرنیخ . (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به زرنیخ شود.
زرنهلغتنامه دهخدازرنه . [ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایوان است که در بخش گیلان شهرستان شاه آباد واقع است و 1250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
زرنهلغتنامه دهخدازرنه . [ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرجی است که در بخش داران شهرستان فریدن و کنار شوسه ٔ ازنا به اصفهان واقع است و 1406 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
زرنهلغتنامه دهخدازرنه . [ زَ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش مانه است که در شهرستان بجنورد واقع است و 103 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
زرینهلغتنامه دهخدازرینه . [ زَرْ ری ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوباتوست که در بخش دیواندره شهرستان سنندج و بیست و سه هزارگزی شمال باختری دیواندره واقع است و 215 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
شبکه 2latticeواژههای مصوب فرهنگستانیک مجموعۀ جزئاً مرتب (partially ordered set) که هر زیرمجموعۀ دوعضوی آن زبرینه و زیرینه داشته باشد
انتگرالintegralواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مشترک ممکن زیرینۀ مجموعهای ریمانی (Riemannian) و زبرینۀ مجموعهای ریمانی یک تابع حقیقی در بازۀ مفروض