نفس سخنگویلغتنامه دهخدانفس سخنگوی . [ ن َ س ِ س ُ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس ناطقه . رجوع به نفس ناطقه شود : و اکنون که عقل و نفس سخنگوی خود منم از خویشتن چه باید کردن حذر مرا.ناصرخسرو.
جان سخنگویلغتنامه دهخداجان سخنگوی . [ ن ِ س ُ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جان سخن گوینده . جان ِ گویا. روان سخن گو. نفس ناطقه : تویی جان سخنگوی حقیقی که با روح القدس دائم رفیقی .ناصرخسرو.
سخنگو، سخنگوفرهنگ مترادف و متضاد۱. خطبهگو، خطیب، سخنران، سخنسرا، سخنور، کلیم، گوینده، متکلم، نطاق ۲. گویا، ناطق ≠ اصم