سرمدلغتنامه دهخداسرمد. [ س َ م َ ] (ع ص ، ق ) همیشه و دایم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ). پیوسته . (دهار). همیشه . (مهذب الاسماء) (السامی ) : چنو نه هست و نه بود و نه نیز خواهد بودفراق او متواتر هوای او سرمد. منجیک .بس کس کو
مسرمطلغتنامه دهخدامسرمط. [ م ُ س َ م َ ] (ع ص ) جمل مسرمط؛ شتر درازهیکل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرمط. سرامط. سرومط.
متسرمطلغتنامه دهخدامتسرمط. [ م ُ ت َ س َ م ِ ] (ع ص ) موی اندک و تنک . (آنندراج ). موی تنک و اندک اندک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسرمط شود.
مسرمطلغتنامه دهخدامسرمط. [ م ُ س َ م َ ] (ع ص ) جمل مسرمط؛ شتر درازهیکل . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرمط. سرامط. سرومط.
تسرمطلغتنامه دهخداتسرمط. [ ت َ س َ م ُ ] (ع مص ) اندک و تنک گردیدن موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم و سبک شدن موی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).