سغملغتنامه دهخداسغم . [ س َ ] (ع مص ) جماع کردن جاریه را یا آنکه اندر بردن و بیرون آوردن تا انزال نکند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || فربه وبناز پرورده گردیدن غلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شغملغتنامه دهخداشغم . [ ش َ غ ِ ] (ع ص ) آزمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حریص . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) آزمندی . (از اقرب الموارد).
شغاملغتنامه دهخداشغام . [ ش َ ] (اِخ ) نام برادر کوچک رستم . (ناظم الاطباء). و پیداست که محرف شغاد است . رجوع به شغاد شود.
اسغاملغتنامه دهخدااسغام . [ اِ ] (ع مص ) بسیار اذیت رسانیدن به دل . بسیار اذیت رسانیدن دل کسی را. || اُسغم الغلام ُ (مجهولاً)؛ ای سُغم َ؛ فربه و بنازپرورده گردید. (از منتهی الارب ).
مسغملغتنامه دهخدامسغم . [ م ُ غ َ / م ُ س َغ ْ غ َ ] (ع ص ) نیک غذا و نیک خوار. || کودک فربه بدن به ناز پرورده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).