شامکاللغتنامه دهخداشامکال . (اِ) هوای باران بود که همه جا را فرو گرفته باشد. (فرهنگ جهانگیری ). چنین است در چهار نسخه ٔ خطی فرهنگ جهانگیری کتابخانه ٔ مؤلف اما در کتب لغت دیگر یافت نشد.
سماقیللغتنامه دهخداسماقیل . [ س َ ] (اِ) سماق را گویند و آن چیزی است که در آشها و طعام کنند. (برهان ). تخم و سماق . (ناظم الاطباء). سماق الدباغین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).