شایعاتلغتنامه دهخداشایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ شایعة مؤنث شایع. رجوع به شایعة و شائعة شود. || در تداول امروز، خبرهای بی اصلی که در میان مردم بر سر زبانها باشد.
سائحاتلغتنامه دهخداسائحات . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سائحة. رجوع به سائحة شود. || زنان روزه دار. (غیاث ) (آنندراج ).
gossipدیکشنری انگلیسی به فارسیشایعات بی اساس، اراجیف، سخن چینی، دری وری، شایعات بی پرو پا، بد گویی، شایعات بی اساس دادن، سخن چینی کردن، خبر کشی کردن، دری وری گفتن یا نوشتن
gossipsدیکشنری انگلیسی به فارسیشایعات، شایعات بی اساس، اراجیف، سخن چینی، دری وری، شایعات بی پرو پا، بد گویی، شایعات بی اساس دادن، سخن چینی کردن، خبر کشی کردن، دری وری گفتن یا نوشتن
gossipedدیکشنری انگلیسی به فارسیشنیده، شایعات بی اساس دادن، سخن چینی کردن، خبر کشی کردن، دری وری گفتن یا نوشتن
شایعاتلغتنامه دهخداشایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ شایعة مؤنث شایع. رجوع به شایعة و شائعة شود. || در تداول امروز، خبرهای بی اصلی که در میان مردم بر سر زبانها باشد.
شایعاتلغتنامه دهخداشایعات . [ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ شایعة مؤنث شایع. رجوع به شایعة و شائعة شود. || در تداول امروز، خبرهای بی اصلی که در میان مردم بر سر زبانها باشد.