لغتنامه دهخدا
صرد. [ ص َ ] (ع مص ) گذارده شدن تیر. (تاج المصادر بیهقی ). بگذشتن تیر و آنچ بدان ماند. (المصادر زوزنی ). درگذرانیدن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). || سرما یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). سرد شدن . (المصادر زوزنی ). || (ص ) ساده . خالص از هر چیز. (منتهی الارب ). || معرب سرد. سرم