لغتنامه دهخدا
صریف . [ ص َ ] (ع مص ) بانگ کردن چرخ دلو وقت آب کشیدن . (منتهی الارب ). آواز کردن نای چاه و آنچه بدان ماند. (مصادر زوزنی ). || آواز کردن دندان شتر. (مصادر زوزنی ). || (ص ، اِ) سیم خالص . و منه ما انتم ذهباً ولا صریفاً و لکن انتم الخزف . (منتهی الارب ). || بانگ در. (منتهی الار