عمرانیةلغتنامه دهخداعمرانیة. [ ع ِ نی ی َ ] (اِخ ) قریه ای است بزرگ و نیز قلعه ای است در شرق موصل متصل بناحیه ٔ شوش و مرج . در آن دیهها و درختهای مو وجوددارد. این قلعه اکنون مشرف به ویرانی است و از آن چیزی باقی نمانده و در آن غاری است که گویند غار داودبوده است و آن را زیارت کنند. (از معجم البلدا
امیرانهلغتنامه دهخداامیرانه . [ اَ ن َ/ن ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: امیر عربی + انه ٔ فارسی ) شاهانه . (ناظم الاطباء). شاهوار. (آنندراج ). || بطور امیری و بطور سرداری و بزرگی . (از ناظم الاطباء).
آمرانهدیکشنری فارسی به انگلیسیauthoritative, highhanded, imperative, imperial, imperious, imperiously, magisterially, peremptory
عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به عمرانیة که ناحیه ای است از اعمال موصل . و قاضی ابومنصور عمرانی بدانجا منسوب است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به عمرانی (قاضی ابومنصور...) شود.
عمرانیلغتنامه دهخداعمرانی . [ ع ِ ] (اِخ ) قاضی ابومنصور عمرانی . وی قرآن را نزد ابوعلی اهوازی بیاموخت و در بغداد علم فقه را نزد شیخ ابواسحاق شیرازی فراگرفت ، سپس به میافارقین انتقال یافت . نسب او به عمرانیه از اعمال موصل است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
خارزلغتنامه دهخداخارز. [ رِ ] (اِخ ) ازازهری حکایت شده است که او آن را با فتح ضبط کرد ولی صاحب معجم البلدان می گوید من چنین ضبطی را بخط او ندیده ام . باری آن نهری است بین اربل و موصل و بین زاب اعلی و موصل و بر کنار آن دهکده ای است که بنام نخلاموسوم است و اهل نخلا خارز را بَرّیشوا می نامند. مب