لغتنامه دهخدا
غنده . [ غ ُ دَ / دِ ] (ص ) گِرد. || فراهم آمده . (فرهنگ جهانگیری ). جمعکرده و فراهم آمده مطلقاً. || (اِ) بمعنی غندش که پنبه ٔ گرد و گلوله کرده شده است . (برهان قاطع). پنبه ٔ گردکرده برای ریسیدن . (فرهنگ رشیدی ). گلوله ٔ پنبه برزده . (فرهنگ ج