غراماتیقلغتنامه دهخداغراماتیق . [ غْرا / غ ِ ] (معرب ، اِ) کلمه ٔ یونانی است به معنی گرامر. (دزی ج 2 ص 204) .
ناخداترسلغتنامه دهخداناخداترس . [ خ ُ ت َ ] (ص مرکب ) آن که از خدا نترسد. (آنندراج ). کسی که از خدا نمی ترسد. (ناظم الاطباء). غیرمتقی . ناپرهیزگار. که پرهیزگار و خدا ترس نیست : ترسم از قهر ناخداترسان زآن سبب در خدا گریخته ام . خاقانی .
ناپرهیزگارلغتنامه دهخداناپرهیزگار. [ پ َ ] (ص مرکب ) فاسق بدکار. (آنندراج ). آن که پرهیزگاری و پارسائی ندارد. (ناظم الاطباء). غیرمتقی . فاسق . فاجر. ناپارسا. بی تقوا. بی عفت . ناپاک دامن : عالم ناپرهیزگارکوری است مشعله دار. (گلستان ). معلم کتابی را دیدم در دیار مغرب ترشروی ،
خداترسلغتنامه دهخداخداترس . [ خ ُ ت َ ] (نف مرکب ) متقی . پرهیزگار. عفیف . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). آنکه از خدا ترسد. باایمان . معتقد بخدا. خداپرست : وآن پیر حیایی خداترس با شیر خدای بود همدرس . نظامی .خداترس را بر رعیت گمار