بیتقوافرهنگ مترادف و متضادبیدیانت، خدا ناترس، ناپارسا، ناپرهیزگار، نا متشرع، نامتقی ≠ با تقوا، پارسا، متقی
باتقوافرهنگ مترادف و متضادبافضیلت، پرهیزکار، پارسا، پاکدامن، خویشتندار، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، متقی، متورع ≠ بیتقوا
باتقوافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب تقی، مؤمن، باایمان، پرهیزگار، متدین، مذهبی، دیندار، مخلص، مطیع، احترامگذار، معتقد، راشد، عابد عامل، مسجدی، مذهبی، فرقهای شخص مذهبی، مجاهد، شخص فرقهگرا، امرکننده به معروف، واعظ، خیّر، انساندوست جنگجوی صلیبی، قدیس
بتکةلغتنامه دهخدابتکة. [ ب ِ / ب َ ک َ ] (ع اِ) پاره . بریده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قسمتی از چیزی بریده . ج ، بِتَک و از آن است : و انفلت منه الطائر و فی یده بتکة. (از اقرب الموارد). || آنچه برکشیده شود از موی و پر مرغ و پشم و مانند آن .
باتقوافرهنگ مترادف و متضادبافضیلت، پرهیزکار، پارسا، پاکدامن، خویشتندار، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، متقی، متورع ≠ بیتقوا
خویشتندارفرهنگ مترادف و متضاد۱. باتقوا، پرواپیشه، تقواپیشه، متقی، پرهیزگار، خوددار ≠ بیتقوا، ناپرهیزگار ۲. بردبار، شکیبا، صابر، صبور ≠ باشکیبا، عجول، نابردبار