فرآوریدنلغتنامه دهخدافرآوریدن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) به زیر آوردن و به زیر آمدن کنانیدن . || فروبردن و بلع کردن و فرودادن . (ناظم الاطباء).
فراآوردنلغتنامه دهخدافراآوردن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فرآوردن . حاصل کردن . ساختن . رجوع به فرا شود.
فراآوردنلغتنامه دهخدافراآوردن . [ ف َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فرآوردن . حاصل کردن . ساختن . رجوع به فرا شود.
منتجدیکشنری عربی به فارسیصاحب کارخانه , توليد کننده , سازنده , فراوردن , توليد کردن , محصول , اراءه دادن , زاييدن , مولد , حاصلضرب , فراورده
فراوردواژهنامه آزادفَراوَرد:حاصل و نتیجه، محصول. این واژه بن مضارع فراوردن است، به معنی تولید کردن. البته امروزه واژه "فراورده" (و نه فراورد) در فارسی ایران به معنی خاص محصول به ویژه در صنایع غذایی به کار می رود. اما ادر فارسی دری و تاجیک امروزی واژه ی فراورد در معنی عام تری که بیان شد بکار گرفته میشود.