فونیانلغتنامه دهخدافونیان . (اِخ ) نام قومی است . فرینیان . هون ها. (ایران باستان پیرنیا ص 2118). رجوع به فرینیان شود.
فونونلغتنامه دهخدافونون . (اِخ ) (ظلمت ) نام یکی از منازل یهود است که در میان صلمونه و اوبوت واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
فونون آکوستیکیacoustic phononواژههای مصوب فرهنگستانکوانتوم متناظر با ارتعاشات شاخۀ آکوستیکی شبکۀ بلور
فرینیانلغتنامه دهخدافرینیان . [ ف َ ] (اِخ ) نام فونیان یا هونهاست که از اقوام آسیایی بوده اند. (از ایران باستان تألیف پیرنیا ص 2118). رجوع به هون شود.
اردوانلغتنامه دهخدااردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) دوم پادشاه اشکانی و اواشک هشتم است . ژوستن گوید (کتاب 42، بند2) وی بعد ازفرهاد (متوفی به سال 127 ق . م .) عموی خود به تخت نشست و او پسر فری یاپَت بو