فکورلغتنامه دهخدافکور. [ ف َ ] (از ع ، ص ) بسیاراندیشه . بافکر. متفکر. فکور از کلمات ساختگی است و در کتب لغت عرب بجای آن فکیر - بکسر فاء و کاف مشدد - و فیکر مانند صیقل ذکر کرده اند. (فرهنگ فارسی معین ). در زبان فارسی متداول است ، ولی در عربی نیامده و فارسیان نیز در متون نیاورده اند. صحیح آن ف
فکوردیکشنری فارسی به انگلیسیcontemplative, owlish, pensive, reflective, ruminant, thoughtful, ruminative
فقائرلغتنامه دهخدافقائر. [ ف َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فقیرة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فقیرة شود.
فقارلغتنامه دهخدافقار. [ ف َ ] (ع اِ) ج ِ فقارة. (منتهی الارب ). مهره های پشت و واحد آن فقارة است . (از اقرب الموارد).- ذوالفقار ؛ لقب شمشیرحضرت علی بن ابیطالب (ع ). (از اقرب الموارد).- || نیز لقب شمشیر عاص بن منبه که در جنگ بدر کشته شد. (از اقرب الموارد).-
فکورانهدیکشنری فارسی به انگلیسیruminative, meditative, meditatively, pensively, reflectively, ruminatively
فکورانهدیکشنری فارسی به انگلیسیruminative, meditative, meditatively, pensively, reflectively, ruminatively