لابیگریlobbying, lobbyismواژههای مصوب فرهنگستانبهرهگیری نظاممند از لابی کردن و گروههای لابی برای نیل به اهداف سیاسی
گروه لابیlobby 2واژههای مصوب فرهنگستانگروهی که برای وضع یا تصویب قانون یا سیاستی مشخص به نفع فرد یا گروهی خاص بر قانونگذاران یا مسئولان اجرایی اعمال نفوذ میکند متـ . لابی
لابه گریلغتنامه دهخدالابه گری . [ ب َ / ب ِ گ َ ] (حامص مرکب ) تملّق . تبصبص . اسدی در لغت نامه گوید: لامانی و لاوه ، چاپلوسی و لابه گری بود در پذیرفتن و بجا نیاوردن (؟) : هر چه در خانه داشت ما حضری پیشش آورد و کرد لابه گری . <
بومکنشگریeco-activismواژههای مصوب فرهنگستانکنش مستقیم با هدف بالا بردن آگاهی و لابیگری برای جلوگیری از فعالیتهایی که به محیطزیست آسیب میرساند