لزبةلغتنامه دهخدالزبة. [ ل َ ب َ ] (ع اِ) سختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || خشکسالی . (منتهی الارب ). ج ، لزب و لزبات . (منتهی الارب ).
لجبةلغتنامه دهخدالجبة. [ ل َ ج َ ب َ ] (ع ص ) لِجَبَة. گوسپندی که چهار ماه بر نتاجش گذشته و پستان خشک کرده باشد یا خاص است مر بز را. (منتهی الارب ).
لجبةلغتنامه دهخدالجبة. [ ل ِ ج َ ب َ ] (ع ص ) گوسپندی که چهارماه بر نتاجش گذشته و پستان خشک کرده باشد یا خاص است مر بز را. لَجَبَة. لجبة (مثلثة) (منتهی الارب ).
لجبةلغتنامه دهخدالجبة. [ ل ُ /ل َ / ل ِ ب َ ] (ع ص ) گوسپند و بز کم شیر و بسیارشیر (از اضداد است ). (منتهی الارب ). گوسپند اندک شیر. (مهذب الاسماء). || گوسپندی که چهار ماه بر نتاجش گذشته و پستان خشک کرده باشد یا خاص است مر بز
حبرلغتنامه دهخداحبر. [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی است . مرار فقعسی در رثاء برادر خود بدر گوید : الا قاتل اﷲ الاحادیث و المنی و طیراً جرت بین السعافات و الحبرو قاتل تثریب العیافة بعدمازجرت فما أغنی اعتیافی و لا زجری و ما للقفول بعد بدر بشاشةو لاالح