لنکاکلغتنامه دهخدالنکاک . [ ل َ ] (اِ) سخن زشت و ناخوش را گویند. (برهان ). سخن درشت ناخوش . (اوبهی ). درشت : من با تو سخن به لابه گویم از چه دهیم جواب لنکاک .طیان مرغزی .
لنگاکلغتنامه دهخدالنگاک . [ ل َ ] (اِ) سخن ناخوش درشت . (آنندراج ) : من با تو سخن به لابه گویم از چه دهیم جواب لنگاک . طیان (از آنندراج ).[ در برهان قاطع لنکاک ضبط است ].
اعلنکاکلغتنامه دهخدااعلنکاک . [ اِ ل ِ ] (ع مص ) بسیار گردیدن و فراهم آمدن موی . (از اقرب الموارد). بسیار گردیدن موی و فراهم آمدن : اعلنکک الشعر؛ بسیار گردید موی و فراهم آمد. (منتهی الارب ).