مشکلپسند بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی مشکلپسند بودن، سختگیر بودن، انتخابکردن، بحث کردن، تمیز دادن تقبیح کردن، استقبال نکردن، دستچین کردن
مشکل پسندلغتنامه دهخدامشکل پسند. [ م ُ ک ِ پ َ س َ ] (نف مرکب ) کسی که چیزی را به دشواری پسند کند و خوش آیند وی نباشد. (ناظم الاطباء). دیرپسند. بدپسند. دژپسند. دشوارپسند. آنکه تا چیزی نهایت خوب نباشد نپسندد. خوش آرزو. (یادداشت مؤلف ).
خوشسلیقه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی وشسلیقه بودن، تمیز دادن، قدردانستن، ارزش دادن، برآورد کردن، مشکلپسند بودن
دشوارپسندلغتنامه دهخدادشوارپسند. [ دُش ْ پ َ س َ ] (نف مرکب ) مشکل پسند. (آنندراج ). || مایل به اشکال در کارها. (ناظم الاطباء).
دقت پسندلغتنامه دهخدادقت پسند. [ دِق ْ ق َ پ َ س َ ] (نف مرکب ) دشوارپسند و مشکل پسند. (آنندراج ). و رجوع به دقت شود.
دیرپسندلغتنامه دهخدادیرپسند. [ پ َ س َ ] (نف مرکب ) بدپسند. مشکل پسند. (یادداشت مؤلف ) : به که سخن دیرپسند آوری تا سخن از دست بلندآوری .نظامی .
بهخواهشهای نفس تسلیم شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هخواهشهای نفس تسلیم شدن، ول گشتن، عیاشی کردن، شهوترانى کردن، افراط کردن، آزاد بودن وسواس داشتن، مشکلپسند بودن بیتقوابودن
مشکلپسندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی شکلپسند، باریک بین، ظریف، دقیق، کمال طلب، وسواسی نازک نارنجی تمیزدهنده، سختگیر، مقدسمآب آدم کمالطلب، ایده آلیست، خلوصگرا ملا نقطی
مشکلپسندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی شکلپسند، باریک بین، ظریف، دقیق، کمال طلب، وسواسی نازک نارنجی تمیزدهنده، سختگیر، مقدسمآب آدم کمالطلب، ایده آلیست، خلوصگرا ملا نقطی