معاملة اجتماعیsocial tradingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن سرمایهگذاران مالی برخط، برای تصمیمگیری مالی، بر اطلاعات گردآمده از وبگاهها بهعنوان منابع اطلاعاتی اصلی تکیه میکنند
معاملهلغتنامه دهخدامعامله . [ م ُ م َ ل َ /م ُ م ِ ل ِ ] (از ع ، اِمص ) با هم عمل کردن و کار کردن . (غیاث ) (آنندراج ). || داد و ستد کردن . بازارگانی کردن . سوداگری کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تجارت و سوداگری و دادوستد و خرید و فروخت . (ناظم الاطباء)
معاملةلغتنامه دهخدامعاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) تکلیف دادن کسی را به کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصرف کردن در بیع و مانند آن . || بها کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معامله شود. || در سخن اهل عراق ، مساقاة است درلغت حجازیان . (از اقرب الموارد) (از تاج
معاملةلغتنامه دهخدامعاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) تکلیف دادن کسی را به کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصرف کردن در بیع و مانند آن . || بها کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معامله شود. || در سخن اهل عراق ، مساقاة است درلغت حجازیان . (از اقرب الموارد) (از تاج
معاملةلغتنامه دهخدامعاملة. [ م ُ م َ ل َ ] (ع مص ) تکلیف دادن کسی را به کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تصرف کردن در بیع و مانند آن . || بها کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به معامله شود. || در سخن اهل عراق ، مساقاة است درلغت حجازیان . (از اقرب الموارد) (از تاج