لغتنامه دهخدا
موجبة. [ ج ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) موجبه . مؤنث موجب . ج ، موجبات . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موجب شود. || بزه یا نیکویی بزرگ که بدان دوزخ یا بهشت واجب گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث موجب . گناه یا ثواب بزرگ که ایجاب دوزخ و بهشت کند. (از یادداشت مؤلف ). گناه بزرگ یا حس