مکلثملغتنامه دهخدامکلثم .[ م ُ ک َ ث َ ] (ع ص ) وجه مکلثم ؛ رویی گرد. (مهذب الاسماء). آگنده گوشت رخسار و نیکوروی . (ناظم الاطباء).
مکلثمةلغتنامه دهخدامکلثمة. [ م ُ ک َ ث َ م َ ] (ع ص ) امراءة مکلثمة؛ زن آگنده گوشت رخسار نیکوروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث مکلثم . زن فربه روی . (ناظم الاطباء): امراءة مکلثمةالوجه ؛ زن فربه رخسار بدون ترش رویی . (از اقرب الموارد).
مکلثمةلغتنامه دهخدامکلثمة. [ م ُ ک َ ث َ م َ ] (ع ص ) امراءة مکلثمة؛ زن آگنده گوشت رخسار نیکوروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مؤنث مکلثم . زن فربه روی . (ناظم الاطباء): امراءة مکلثمةالوجه ؛ زن فربه رخسار بدون ترش رویی . (از اقرب الموارد).