نحةدیکشنری عربی به فارسیمجسمه سازي , پيکر تراشي , سنگتراشي کردن , عنوان روي پاکت , عنوان نوشته روي چيزي , توضيح , ادرس , نشاني روي نامه , ظهرنويسي
ینعةلغتنامه دهخداینعة. [ ی َ ن َ ع َ ] (ع اِ) مهره ای است سرخ . (منتهی الارب ). نام مهره ای سرخ . (ناظم الاطباء).
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن َ هی ی َ ] (ع ص ) ناقة نهیة؛ناقه ٔ به پایان فربهی رسیده . (منتهی الارب ). نِهیَة. به غایت چاقی رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || جزور نهیة؛ ضخمة سمینة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتر کشتنی ستبر و فربه . (ناظم الاطباء). درشت اندام و فربه .
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن ِهَْ ی َ ] (ع ص ) ناقة نهیة؛ ناقه ٔ نیک فربه . (منتهی الارب ). بغایت فربهی و چاقی رسیده . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نَهّیَة. (متن اللغة).
نهیةلغتنامه دهخدانهیة. [ ن ُه ْ ی َ ] (ع اِ) خرد. (ترجمان علامه جرجانی ص 101) (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). عقل . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). ج ، نُهی ̍. || سوراخ . سرمیخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سوراخی که در سر میخ است برای
جنحةلغتنامه دهخداجنحة. [ ج ِ ح َ ] (ع اِ) اِثْم . (محیط المحیط). گناه ، و این لغتی است عامیانه و در هیچ یک از لغت نامه های معتبرنیست . (محیط المحیط). || (اصطلاح حقوق جزا) یکی از اقسام چهارگانه ٔ جرم بشمار میرود و بدو قسم جنحه ٔ کوچک یا تقصیر و جنحه ٔ مهم تقسیم میگردد. مجازات جنحه ٔ مهم از قرا
سانحةلغتنامه دهخداسانحة. [ن ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث سانح . رجوع به سانح شود. || هر چیز ناپسند و موحش . (ناظم الاطباء).
مجتنحةلغتنامه دهخدامجتنحة. [ م ُ ت َ ن ِ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مجتنح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجتنح و اجتناح شود.
مجنحةلغتنامه دهخدامجنحة. [ م ُ ج َن ْ ن َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مجنح . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجنح و تجنیح شود.
ذواجنحةلغتنامه دهخداذواجنحة. [ اَ ن ِ ح َ ] (ع اِ مرکب ) فرشته . ملک : ذواجنحه لشکر جناحت قلب فقرا بود سپاهت . سلمان ساوجی .|| (اِخ ) ذواجنحه یا ذوالجناحین ، لقب جعفربن ابیطالب که به غزوه ٔ موته شهادت یافت .