لغتنامه دهخدا
فضل . [ ف َ ] (ع اِمص ، اِ) فزونی . ج ، فضول . (منتهی الارب ). مقابل نقص . (اقرب الموارد). || بقیه ازهر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برتری . رجحان . (فرهنگ فارسی معین ) : چه فضل میر ابوالفضل بر همه ملکان چو فضل گوهر و یاقوت بر نب