وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نواحلغتنامه دهخدانواح . [ ن َوْ وا ] (ع ص ) بسیار نوحه و زاری کننده . || (اِ) پرنده ای است شبیه قمری . (از اقرب الموارد).
نواحلغتنامه دهخدانواح . [ ن ُ ] (ع مص ) گریه و ماتم نمودن به آواز بلند. (از آنندراج ). نوح . نیاح . نیاحة. مناحة. (از اقرب الموارد). رجوع به نیاحة شود.
نواحلغتنامه دهخدانواح . [ ن ُوْ وا ] (ع اِ) مأخوذ از تازی ، به معنی : نواحی و حوالی و محال و ساحل و کنار دریا. (ناظم الاطباء). رجوع به نواحی شود.
نواحیلغتنامه دهخدانواحی . [ ن َ ] (ع اِ) ناحیت ها. مناطق . ج ِ ناحیة. رجوع به ناحیة و ناحیت شود : و هر ناحیتی از این نواحی مقسوم است به اعمال و اندر هر عملی شهرهاست بسیار. (حدود الالعالم ).چگونه گیرد پنجاه قلعه ٔ معروف یکی سفر که کند در نواحی لوهر. <p class=
مداردیکشنری عربی به فارسینواحي گرمسيري بين دومدارشمال وجنوب استوا , گرمسيري , مدارراس السرطان , مدارراس الجدي حاره , گرمسير
استوائيدیکشنری عربی به فارسیاستوايي , نواحي گرمسيري بين دومدارشمال وجنوب استوا , گرمسيري , مدارراس السرطان , مدارراس الجدي حاره , گرمسير
نواحیلغتنامه دهخدانواحی . [ ن َ ] (ع اِ) ناحیت ها. مناطق . ج ِ ناحیة. رجوع به ناحیة و ناحیت شود : و هر ناحیتی از این نواحی مقسوم است به اعمال و اندر هر عملی شهرهاست بسیار. (حدود الالعالم ).چگونه گیرد پنجاه قلعه ٔ معروف یکی سفر که کند در نواحی لوهر. <p class=
نواحیفرهنگ فارسی معین(نَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناحیه . 1 - کناره ها، کرانه ها. 2 - اطراف شهر و ده . 3 - حدود یک خط ، حوزه .
نواحیلغتنامه دهخدانواحی . [ ن َ ] (ع اِ) ناحیت ها. مناطق . ج ِ ناحیة. رجوع به ناحیة و ناحیت شود : و هر ناحیتی از این نواحی مقسوم است به اعمال و اندر هر عملی شهرهاست بسیار. (حدود الالعالم ).چگونه گیرد پنجاه قلعه ٔ معروف یکی سفر که کند در نواحی لوهر. <p class=
نواحیفرهنگ فارسی معین(نَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناحیه . 1 - کناره ها، کرانه ها. 2 - اطراف شهر و ده . 3 - حدود یک خط ، حوزه .