هاویلغتنامه دهخداهاوی . (ع اِ) ملخ . جراد. (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اذا اجدب الناس اتی الهاوی و العاوی . العاوی : الذئب وقال ابن الاعرابی انما هوالغاوی بالعین معجمة، هوالجراد و هو الغوغاء. و الهاوی : الذئب . لان الذئاب تهوی الی خصب
هاویلغتنامه دهخداهاوی . (ع ص ) هوادار. ذوالهواء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || (اِ) حرف الف از حروف الفبا را گویند به جهت وسعت داشتن مخرج آن برای هوا در هنگام تلفظ. (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
خیزاُفتheave 2واژههای مصوب فرهنگستانحرکت عمودی شناور ناشی از بالا و پایین رفتن آب سطح دریا در دریای توفانی
برآمدگی خاکheave 1واژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگیای که براثر انبساط یا جابهجایی ناشی از جذب یا یخزدگی رطوبت خاک یا عملیاتی مانند برداشت سربار و شمعکوبی و احداث خاکریز ایجاد میشود
کوژ یخبندانیfrost heaveواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگی بخشی از خط که ناشی از یخ زدن بستر در نواحی دارای تجمع آب است
نمای برونبرشcut away shot, cut awayواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که جزو رویداد اصلی فیلم نیست، ولی به آن ارتباط دارد و همزمان با آن ارائه میشود
پدیدۀ دُمسنگینheavy-tailed phenomenon/ heavy-tail phenomenonواژههای مصوب فرهنگستانپدیدهای که احتمال مشاهدۀ مقادیر بزرگ در آن نسبتاً زیاد است
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ] (ع اِ) هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین . (منتهی الارب ). || الهواء بین الشیئین . (معجم متن اللغة). || مغاکی . (منتهی الارب ). کل مهواة لایدرک قعرها، و کل فارغ . (معجم متن اللغة). || کنایه از دوزخ و جهنم . || از نامهای آتش . (صحاح بنقل تاج العروس ).<b
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ] (ع ص ) مادر گم کرده فرزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثاکلة. (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ](اِخ ) (الَ ....) دوزخ و جهنم : فامه هاویة، (قرآن 90/101) ای ؛ مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). از نامهای جهنم . من اسماء جهنم ، معرفة ممنوعة من الصرف و تدخلها اَل للمح الصفة فیقال «الهاویة».
هاویه مثاللغتنامه دهخداهاویه مثال . [ ی َ / ی ِ م ِ ] (ص مرکب ) ماننددوزخ . || دوزخی . جهنمی . (ناظم الاطباء).
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ] (ع اِ) هوا. جو. (اقرب الموارد). میان آسمان و زمین . (منتهی الارب ). || الهواء بین الشیئین . (معجم متن اللغة). || مغاکی . (منتهی الارب ). کل مهواة لایدرک قعرها، و کل فارغ . (معجم متن اللغة). || کنایه از دوزخ و جهنم . || از نامهای آتش . (صحاح بنقل تاج العروس ).<b
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ] (ع ص ) مادر گم کرده فرزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثاکلة. (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
هاویةلغتنامه دهخداهاویة. [ ی َ ](اِخ ) (الَ ....) دوزخ و جهنم : فامه هاویة، (قرآن 90/101) ای ؛ مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). از نامهای جهنم . من اسماء جهنم ، معرفة ممنوعة من الصرف و تدخلها اَل للمح الصفة فیقال «الهاویة».
رهاویلغتنامه دهخدارهاوی . [ رُ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن یزیدبن سنان رهاوی امام مشهور، منسوب به شهر رهاء، از راویان است . وی به سال 130 هَ . ق . تولد یافت و به سال 220 هَ . ق . درگذشت . (از لباب فی تهذیب الانساب ).
رهاویلغتنامه دهخدارهاوی . [ رُ ] (اِخ ) شرف الدین ابوزکریا یحیی رهاوی حنفی . او راست : حاشیه ای بر شرح المنار تصنیف ابن مسلک . (از معجم المطبوعات مصر).
رهاویلغتنامه دهخدارهاوی . [ رُ ] (اِخ ) مالک بن یزیدبن حرب . منسوب به قبیله ٔ رهاء. از صحابه است . (از لباب فی تهذیب الانساب ).
رهاویلغتنامه دهخدارهاوی . [ رَ ] (اِ) (اصطلاح موسیقی ) نام مقامی است از دوازده مقام موسیقی و وقت سراییدن آن از صبح تا طلوع است و به هندی آن را للت گویند. (از غیاث اللغات ). نام نوایی از موسیقی . (از شرفنامه ٔ منیری ) (از فرهنگ جهانگیری ). آوازی است که در آخر افشاری نواخته می شود، نصیحت آمیز و