حترةلغتنامه دهخداحترة. [ ح ُ رَ ] (ع اِ) چیزی اندک . || پیوندی که به دامن خیمه و خرگاه درآورند هرگاه از زمین بلند باشد. ج ، احتار. || فراهم آمدنگاه هر دو کنج دهان . || مهمانی بنای نو. || جای سر بروت بریدن از لب . (منتهی الارب ).
حتیرهلغتنامه دهخداحتیره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) مهمانی بنای نو. حُترَه . وکیره . || بوریاکوبی . (مهذب الاسماء).
هترهلغتنامه دهخداهتره . [ هََ رَ ] (اِخ ) نام شهر مستحکمی که در جنوب نینوای قدیم قرار داشته و مرکز امارت کوچکی از اعراب بوده است . اردشیر اول پادشاه سامانی مدتی شهر مذکور را در محاصره داشت ، ولی موفق بگشودن آن نشد، سرانجام شاهپور اول پس از مدتها محاصره و جنگ آن را گشود و حکومت اعراب را منقرض
شاهترهلغتنامه دهخداشاهتره . [ ت َرْ رَ / رِ / ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) شیتره . شیطرج . شاهترج .نام سبزه ای است که بغایت سبز و خرم بود و در طعم اوتلخی باشد و در دواها بکار برند خصوصاً جرب را ناف
شهترهلغتنامه دهخداشهتره . [ ش َ ت َ رَ / رِ /ت َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مخفف شاه تره : آز و طمع ای پسر ز تو هرگزبیرون نشود به آب شهتره . ن
هترهلغتنامه دهخداهتره . [ هََ رَ ] (اِخ ) نام شهر مستحکمی که در جنوب نینوای قدیم قرار داشته و مرکز امارت کوچکی از اعراب بوده است . اردشیر اول پادشاه سامانی مدتی شهر مذکور را در محاصره داشت ، ولی موفق بگشودن آن نشد، سرانجام شاهپور اول پس از مدتها محاصره و جنگ آن را گشود و حکومت اعراب را منقرض
اطریفل شاهترهلغتنامه دهخدااطریفل شاهتره . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ ت َ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اطریفل شاهترج شود.