انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
بادموجwind wave, wind sea, seaواژههای مصوب فرهنگستانامواج گرانی سطح دریا حاصل از باد که پایدار یا درحالرشد است
موشک سطحروsea-skimming missile, sea skimmerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موشک هدایتشوندۀ دریایی که پس از پرتاب، برای جلوگیری از شناسایی شدن، در نزدیک سطح آب حرکت میکند
هزاءةلغتنامه دهخداهزاءة. [ هَُ ءَ ] (ع ص ) آنکه بر مردم فسوس و خنده کند. || آنکه بر وی فسوس و ریشخند کنند. (منتهی الارب ). که از آن بخندند. (اقرب الموارد).
هزاءةلغتنامه دهخداهزاءة. [ هَُ ءَ ] (ع ص ) آنکه بر مردم فسوس و خنده کند. || آنکه بر وی فسوس و ریشخند کنند. (منتهی الارب ). که از آن بخندند. (اقرب الموارد).
جهزاءلغتنامه دهخداجهزاء. [ ج َ ] (ع ص ) ارض جهزاء؛ زمین بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || عین جهزاء؛ چشم که حدقه ٔ آن بیرون رو باشد، و به راء معروف تر است . (منتهی الارب ).
استهزاءلغتنامه دهخدااستهزاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خندستانی . (مجمل اللغه ). خندستانی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بر کسی خندیدن . تمسخر کردن . (غیاث ). جمز. ریشخند کردن . ریشخند. تهکم . طنز. فسوس . افسوس . فسوس کردن . (منتهی الارب ). فسوس داشتن . دست انداختن . سخریه . سخریه کردن . فسوسیدن
اهزاءلغتنامه دهخدااهزاء. [ اِ ] (ع مص ) به سرما کشتن شتر را. || درآمدن در شدت سرما. || شتافتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).