لغتنامه دهخدا
وارث . [ رِ ] (اِخ ) از شاعران لاهور است و صاحب صبح گلشن درباره ٔ وی چنین آرد: جواهر آبدار مضامین از خزینه ٔ خاطر برمی آورد و گویی از جوهریان سخن میراث همو برد. او راست :الهی از کرم عنقاصفت گردان نشانم راهمای قدس اگر جوید نیابد استخوانم رازبانم را به وحدت آنچنان ح