واقعةلغتنامه دهخداواقعة. [ ق ِ ع َ ] (اِخ ) سوره ٔ پنجاه و ششمین از قرآن ، مکیة و آن نود و شش آیت است ،پس از الرحمن و پیش از حدید. (از یادداشت مؤلف ).
واقعةلغتنامه دهخداواقعة. [ ق ِ ع َ ] (ع ص ) مؤنث واقع. رجوع به واقع شود. || (اِ) حادثه . (غیاث ) (ناظم الاطباء). نازله . (از اقرب الموارد). اتفاق . کار افتاده . کار پیش آمده . پیش آمد. عارضه . ماوقع. جریان کار. رویداد. قضیه . موضوع : روبرو میشود با واقعه به آن طریق که
واقعهفرهنگ فارسی عمید۱. حادثه؛ پیشامد.۲. [مجاز] قیامت.۳. (اسم) پنجاهوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۶ آیه.۴. [قدیمی، مجاز] مرگ.۵. [قدیمی] قرارگرفته و واقعشده در مکانی.۶. [قدیمی، مجاز] جنگ؛ پیکار.
accidentدیکشنری انگلیسی به فارسیتصادف، حادثه، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، پیش امد، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء
accidentsدیکشنری انگلیسی به فارسیحوادث، تصادف، حادثه، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، پیش امد، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء
روانپریشی واکنشی گذراbrief reactive psychosisواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اختلال روانپریشی که بلافاصله پس از واقعۀ ناگوار نظیر مرگ محبوب ایجاد میشود و تا دو هفته ادامه مییابد و با آشفتگی هیجانی و حداقل یک نشانۀ روانپزشکی همراه است
حادث عرضيدیکشنری عربی به فارسیحادثه , سانحه , واقعه ناگوار , مصيبت ناگهاني , تصادف اتومبيل , علا مت بد مرض , صفت عرضي() , شيي ء , علا مت سلا ح , صرف , عارضه صرفي , اتفاقي , تصادفي , ضمني , عارضه (در فلسفه) , پيشامد
چالیقلغتنامه دهخداچالیق . (اِخ ) نام شخصی از اهالی ترکیه که در زمان سلطان مصطفی خان ثانی حاکم یگیچری بود و با آن پادشاه در واقعه ٔ ناگوار «اوک ایاق » همکاری نمود و در زمان سلطان احمدخان ثالث جرأت یافت و از وی تقاضای شغل صدارت کرد لیکن بفاصله ٔ یک ماه کیفر جسارت خود دیده از حکومت یگیچری معزول
واقعهفرهنگ فارسی عمید۱. حادثه؛ پیشامد.۲. [مجاز] قیامت.۳. (اسم) پنجاهوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۶ آیه.۴. [قدیمی، مجاز] مرگ.۵. [قدیمی] قرارگرفته و واقعشده در مکانی.۶. [قدیمی، مجاز] جنگ؛ پیکار.
واقعهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اتفاق، پیشامد، حادثه، رویداد، سانحه، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا ۲. پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد ۳. خواب، رویا، نوم ۴. فوت، مرگ، موت ۵. رستاخیز، قیامت ۶. حال، حسبحال، وضع ۷. واقعات
حسب واقعهلغتنامه دهخداحسب واقعه . [ ح َ ب ِ ق ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جریان و گزارش واقعه و حادثه : یکی ازمتعلقان منش برحسب واقعه مطلع گردانید. (گلستان ).
روز واقعهلغتنامه دهخداروز واقعه . [ زِ ق ِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز مرگ : به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنیدکه میرویم به داغ بلندبالایی . حافظ.به خاک پای تو ای سرو نازپرور من که روز وا
مواقعهلغتنامه دهخدامواقعه . [ م ُ ق َ ع َ / ق ِ ع ِ ] (از ع ، اِمص ) مواقعة. مواقعت . نبرد و پیکار. (ناظم الاطباء). حرب : ابوالفضل هروی منجم با مؤیدالدوله مواضعه کرده بود که در آن مواقعه صبر می کند تا مریخ به درجه ٔ هبوط رسد. (ترجمه ٔ ت
واقعهفرهنگ فارسی عمید۱. حادثه؛ پیشامد.۲. [مجاز] قیامت.۳. (اسم) پنجاهوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹۶ آیه.۴. [قدیمی، مجاز] مرگ.۵. [قدیمی] قرارگرفته و واقعشده در مکانی.۶. [قدیمی، مجاز] جنگ؛ پیکار.
سامانۀ تشخیص خودکار واقعهautomatic incident detection, AIDواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با تجزیه و تحلیل خوارزمی/ الگوریتم دادههای تردد رویدادها را بهسرعت شناسایی میکند تا از تأثیر نامطلوب آنها بکاهد