انتظار , حامل ادواة الجولف , خادم
serve, wait
پیشخدمتی . [ خ ِ م َ ] (حامص مرکب ) عمل پیش خدمت . شغل پیشخدمت . خدمتگزاری .
service
waiting
کسی که در خانه یا ادارهای کارهای سرپایی را انجام بدهد؛ خدمتگزار؛ نوکر.
← میزبانیار
ارزشیابی، پیشخدمتی کردن
صبر کن، پیشخدمتی کردن
دروغ گفتن، پیشخدمتی کردن
صفحه بندی شده، پیشخدمتی کردن، صفحات را نمره گذاری کردن
دروغ گفتن، نوکر، پیشخدمت مخصوص، ملازم، پیشخدمتی کردن