چهولغتنامه دهخداچهو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس ، در 103هزارگزی باختر قشم سر راه مال رو قشم به باسعید واقع است ، 195 تن سکنه دارد. از چاه وباران آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی و صید ماه
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
تماس و برخاستtouch-and-goواژههای مصوب فرهنگستانفرود تمرینی که در آن هواپیما اجازه دارد بهدفعات با باند تماس مختصر پیدا کند
چهوازلغتنامه دهخداچهواز. [ چ َهَْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار. در 42 هزارگزی جنوب خاور گاوبندی در کنار راه مالرو گاوبندی به حمیران واقعاست ، 133 تن سکنه دارد. از آب باران و چاه آبیاری میشود. محصول
توپوخاقانلغتنامه دهخداتوپوخاقان . [ ] (اِخ ) لقب آشناشئول پسر پادشاه ترکان جنوبی که مدتی بر نیمی از قلمرو چونک چهو حکومت کرد و سپس در جنگ تورفان مغلوب شد و بدربار چین پناه برد. رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 191 شود.
چهوازلغتنامه دهخداچهواز. [ چ َهَْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار. در 42 هزارگزی جنوب خاور گاوبندی در کنار راه مالرو گاوبندی به حمیران واقعاست ، 133 تن سکنه دارد. از آب باران و چاه آبیاری میشود. محصول